سبد خرید شما خالی است

خانه | درباره ما | نمایندگی ها | استخدام | گالری عکسها

شرح خبرنامه

   

از اسب افتاديم، از اصل که نيفتاديم!

تاریخ انتشار خبر : 1392/08/26

«من و لن تو چهل سال زندگي مشترك با مشكلات زيادي روبرو شديم. با وجود همه‌ي مشكلات، دردها، نااميدي‌ها و دل‌شكستگي‌ها هميشه دووم آورديم. وقتي زندگي مشكل جديدي رو سر راه‌مون قرار مي‌داد بعد از اين كه اشك‌هامون رو مي‌ريختيم و ترس‌ها و ترديد‌هامون از بين مي‌رفت با هم مي‌شستيم و درباره‌اش حرف مي‌زديم. تقريباً هميشه تو حرف‌هايي كه مي‌زديم دنبال راه‌حل بوديم و اون‌ها رو روي كاغذ مي‌نوشتيم. ما متوجه شديم كه نوشتن نگراني‌ها و ترس‌هامون هميشه باعث مي‌شه كه بتونيم ماجرايي رو كه برامون اتفاق افتاده بهتر درك كنيم. يك روز كه فشار‌هاي مالي زياد شده بودن لن يه جمله رو از رماني كه قبلاً خونده بود برام نقل كرد: "مهم نيست كه چقدر محكم زمين مي‌خوري مهم اينه كه بعد از زمين خوردن با چه سرعتي از جات بلند مي‌شي". من خنديدم و گفتم: "اگه تو مسير زندگي با يه پيچ روبرو مي‌شي معنيش اين نيست كه اون‌جا آخر خطه،" و اين كه "ما از اسب افتاديم، از اصل كه نيفتاديم!"
«با اين كه مسخره به نظر مياد ما در طول سال‌هايي كه با هم بوديم اين نقل‌ قول‌ها و ضرب‌المثل‌ها رو مدام براي همديگه مي‌گفتيم. اين‌ها به بخشي از وجود ما تبديل شدن. ما درست مثل پسربچه‌هايي كه عكس ماشين‌هاي مختلف رو جمع‌آوري مي‌كنن اين نقل قول‌ها رو جمع‌آوري مي‌كرديم و به بچه‌هامون هم ياد مي‌داديم. ما تمام سعي‌مون رو كرديم تا بر اساس نقل قول‌هايي كه واقعاً بهشون اعتقاد داشتيم زندگي كنيم. هميشه كار ساده‌اي نبود. ده سال از ازدواج‌مون مي‌گذشت كه من دچار سرطان شدم. وقتي فهميدم كه سرطان دارم زندگي برام تيره و تار شد. ما هر مطلبي رو كه درباره‌ي افرادي نوشته شده بود كه از سرطان جون سالم به در بردن مي‌خونديم. زمان زيادي از اين ماجرا مي‌گذره و تقريباً ديگه فراموشش كرده بودم. يه شب با هم گريه مي‌كرديم و حرف مي‌زديم كه لن بهم گفت: "هر اتفاقي كه بيفته من هميشه پيشت مي‌مونم. مجبور نيستي تنهايي اين مشكل رو تحمل كني. من فكر مي‌كنم خدا داره ما رو آزمايش مي‌كنه! توكل كردن به خدا وقتي همه چيز روبراهه كار ساده‌ايه. ايمان واقعي زماني مشخص مي‌شه كه اوضاع به هم ريخته باشه."
«در طول تمام زمان‌هايي كه جراحي داشتم، به دكتر مراجعه مي‌كردم، و بي‌خوابي‌هاي شبانه، ما با هم حرف مي‌زديم و برنامه مي‌ريختيم. با هم عهد بسته بوديم كه هر طور شده اين مشكل رو از سر بگذرونيم. همون طور كه زمستون‌هاي زياد ديگه‌اي رو از سر گذرونده بوديم. زمستون‌هاي زيادي وجود دارن. زمستون‌هاي مالي، عاطفي، جسمي و روحي. درگذشت لن هم يه زمستون ديگه‌س كه بايد اون رو از سر بگذرونيم. اگه اين جا بود حتماً ازمون مي‌خواست كه به زندگي لبخند بزنيم، نه به مرگ.

رها و بي پروا
مارک متسن- سيمين فلاح

نظرات :

شما نیز می توانید نظرات  خود را در مورد این خبرنامه بگوئید ( پس از تایید  به نمایش گذاشته می شود ) :

نام : 
ایمیل :
نظر شما :
   
خانه | درباره ما | ارتباط با ما | نحوه سفارش | گالری عکسها | پدیدآورندگان | استخدام | چاپ کتاب شما | در حال چاپ | نمایندگی ها
کلیه حقوق این سایت محفوظ و مریوط به انتشارات آریاگهر می باشد
© 2012 All CopyRights By Aryagoharbooks.com
تمامی کالاها و خدمات این سایت حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشد
کلیه فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران می باشد
طراحي، بهينه سازي و ميزباني وب : شرکت رايانا پيرامون پارسيان